ITV

01/09/24

Adom Saboonchian

مصاحبه با آدوم  صابونچیان                              

آیا در دوران همکاری با تلویزیون خاطراتی با مهندس رضا قطبی دارید ؟                              

جمیله ندایی  -  بله خاطرات زیادی دارم .  شاید مهمترین خاطره شروع آشنایی ماست . سال 1347 گروه ما ( آتلیه تياتر )  دو سالی بود که در خانه پیشاهنگی نمایشنامه شهر قصه را تمرین میکردیم . ما هر هفته روزهای جمعه آشنایان و دوستانمان را دعوت میکردیم به تماشای نمایش بیایند .  بیژن صفاری دوست نزدیک بیژن مفید یک روز آقای مهندس رضا قطبی را به آتلیه آورد .بعد از اجرای نمایش  آقای قطبی مدتی با ما به صحبت نشست . نوع کار بیژن به هیچ نمایشی شبیه نبود. زبان منظوم و ظنز تلخ با ماسکهای حیوانات و دختر قصه گوی جوان در صحنه یی خالی برایش جذاب بود.  بیژن آرزو داشت محلی کوچک در یکی از محلات مردمی شهر داشته باشد . بازیگر تربیت کند و نمایشنامه هایش را با گروه خودش با روشی بالکل متفاوت با دیگر کارگردانهای تِاتر به صحنه ببرد. آقای قطبی بسیار از پروژه او خوشش آمد . و قول داد به موضوع فکر کند. ما به جشن هنر دعوت شدیم و به دلیل استقبال مردم مدتی طولانی  در سالنهای متعدد در شیراز, تهران و شهرهای  جنوب ایران اجرا داشتیم.  موفقیت( شهر قصه ) باعث شد تا کارگردانهای دیگری هم  که متفاوت از تئاتر موجود کار می کردند مورد توجه قرار بگیرند و محلی برای تجربه های تئاتری با روشهای مختلف از طریق تلویزیون ملی ایران و رضا قطبی  در اختیار ما گذاشته شد . کارگاه نمایش محلی برای تجربه های مختلف تئاتری شد و کارکردانها و نویسندگان وبازیگران نامداری در ده سال عمر کارگاه اثرات مهمی بوجود آوردند . خجسته کیا ، بیژن مفید ، ایرج انور، آربی اوانسیان ، عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج ، آشوربانیپال بابلا ، شکوه نجم آبادی ، سوسن تسلیمی ، و بسیاری دیگر.    

خاطره مهم دیگر من  اجرای دیگری از نمایشنامه ( بزک نمیر بهار میاد ) بیژن مفید است .

سال هزار و سیصد وپنجاه و دو،  گروه ( بازیگران  شهر) از کارگاه نمایش به فستییوال شهر نانسی در فرانسه دعوت شد. نمایشنامه ( ناگهان...) نوشته عباس نعلبندیان، به کارگردانی آربی اووانسیان و بازیگری بیژن مفید و بازیگران شهر. نمایشنامه اجرای بسیار موفقی داشت وبیژن مفید یکی از درخشانترین نقشهایش ارائه می کرد. یکی از روزهای فستیوال با فرخ غفاری به دیدن نمایشی رفتیم که  به جشن هنر دعوت شد. در همین دیدار گروه فرانسوی با بیژن مفید به گفت و شنود درباره یک پروژه مشترک پرداختند . چند ماه بعد گروه به تهران آمد و سه بازیگر فرانسوی و سه بازیگر ایرانی برای نمایش ( بزک نمیر بهار میاد ) انتخاب شدند . من هم یکی از نقشها را بازی میکردم . نمایش مثل همه نمایشهای بیژن متن استعاری داشت .  و متاسفانه کارگردان نمایش را معنای صریح سیاسی داد. بیژن با کارگردان اختلاف نظری پیدا کرد و دیگر به تمرین نمایش نیامد . نمایش در جشن هنر شیراز اجرا شد و  روز اول اجرا فرح پهلوی به دیدن نمایش آمد . عده زیادی از مامورین ساواک سالن را پرکردند  .  بعد از اجرا و رفتن  حضار من به خوابگاه برگشتم .  دیدم رضا قطبی و بیژن سخت مشغول گفتگو هستند. و از من خواستند وارد اتاق نشوم .  بعد از ساعتی قطبی رفت  و بیژن آشفته برایم تعریف کرد  " مامورین ساواک  به ملکه گفته اند . این نمایش سیاسی است و باید بیژن مفید دستگیر شود "  قطبی به سرعت خود را به بیژن رسانده بود و باهم نشسته بودند متن را طوری تنظیم کرده بودند که مفاهیم تعبیر سیاسی نداشته باشند و بیژن دستگیر نشود.   بدینگونه ما این بارهم رها شدیم.


Comments